@ @ @ Gap Do3tane @ @ @

دوست داشتنیها را باید نوشت

@ @ @ Gap Do3tane @ @ @

دوست داشتنیها را باید نوشت

الهم صل علی محمد و آل محمد

۲۷ مطلب با موضوع «گپ دوستانه» ثبت شده است

"وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَء " سوره بقره آیه 228ترجمه: و بر زنان مطلقه است که بر خود نگاه کنند و انتظار برند تا (سه ماه) سه پاکی از(حیض)عادت ماهانه✨✨ به نقل از سایتهای متفاوت عربی در روزنامه المرصد دانشمند و پزشک یهودی امریکایی که سالها در جنین شناسی انسان تحقیق و پژوهشهای بسیار گسترده انجام داده است.متن کامل در ادامه مطلب
free Message
۳۰ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
قضیه دختر زیبا و خواستگار پیرکشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزهسفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، امااگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است... .و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.3ـ زندگی شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.
free Message
۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
کفش کودکی را دریا برد،کودک روی ساحل نوشت : دریای دزد ...؛آن طرفتر مردی که صید خوبی داشت،روی ماسه ها نوشت : دریای سخاوتمند ..جوانی غرق شد،مادرش نوشت : دریای قاتل ...؛پیرمردی مرواریدی صید کرد،نوشت : دریای بخشنده ...؛موجی نوشته ها را شست ...؛دریا آرام گفت به قضاوت دیگران اعتنا نکن، اگر میخواهی دریا باشی .
free Message
۲۸ فروردين ۹۳ ، ۰۴:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
 از مرگ نـــمی ترسم من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا،مــادرم را پیدا نکنم ...  سرم را نه ظلم می تواند خم کند ،نه مرگ، نترس سرم فقط برای بوسیدن دستهای تو خم میشود مادرم *  مادر ، من هرگز بهشت را زیرپایت ندیدم ؛زیر پای تو آرزو هایی بود که از آن گذشتی به خاطر من * مادر،روسری ات را بردار تا ببینم بر شب موهایت چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام !! به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود، دنیا را برای خود جهنم کردند !! به سلامتی مــــادر ها!! " مـــــادر " نوشته میشود ولی " فرشــــته " خوانده میشود، هر کی مادرش رو دوست داره کپی کنه! البته با ذکر منبع
free Message
۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
کاملاواقعی.... یکی ازاستادامون میگفت :داشتم برگه ی یکی رو تصحیح میکردم به اسمش دقت نکردم همین طورباخودم میگفتم چقدرخطش واسم آشناست؛ تصحیح کردم بهش۱۴ دادم؛ بعدازاینکه تموم شددیدم بالای برگه نوشته :کلیدسوالات!دیگه خودتون قضاوت کنید!
free Message
۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
تله فیلم مهران مدیریدانلود از لینک زیر :s5.picofile.com/file/8118626384/53e761288ff96c9894e70edf54d87995948364.mp4.html
free Message
۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
ﺍﺑﻦ ﺳﻮﺑﺴﯿﺖ ﺑﻠﺨﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:ﭼﻨﺪﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﯼ ﺍﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯽﺭﻓﺖ ﻭﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﻬﺎﺩﻣﯽ، ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﮔﯿﺮ ﻫﻤﯽ ﮐﺮﺩ، ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻃﺒﺒﯿﺎﻥ ﻫﻤﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻓﺎﻗﻪ ﻧﮑﺮﺩ، ﺗﺎ ﺷﺒﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮﯼ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﻫﻤﯽ ﺩﻩ، ﺑﻬﺒﻮﺩﯼ ﺣﺎﺻﻞ ﻫﻤﯽ ﺁﯾﺪ، ﻓﺮﺩﺍ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﻫﻤﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺮﯼ ﺗﺎ ﻣﻌﺪﻩ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﻫﻤﯽ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺣﺎﺻﻞ ﻫﻤﯽ ﺁﻣﺪ. ﺷﯿﺦ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﺑﻪ ﺟﺰ ﺻﺪﻗﻪ ،ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﻓﻊ ﺑﻼ ﻫﻤﯽ ﮐﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﺍﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ! ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺟﻬﻨﻢ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺍﮊﺩﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺳﺮ ﻫﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﯽ ﻃﻠﺒﯿﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻭ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻫﻤﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﻞ ﻭﭘﻨﺞ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺩﺭ ﻃﻮﻝﺣﯿﺎﺕ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻨﮏ ﺍﯾﻦﺍﮊﺩﻫﺎﯾﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻥ ﺍﻭ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﻧﺪﻫﻨﺪ. ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻤﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ . ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺟﻬﻨﻢ ﻫﻤﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﻭﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ، ﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﯾﺶ ﻧﺰﺩﻣﻌﺒﺮﺍﻥ ﻫﻤﯽ ﺑﺮﺩﻡ. ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺭﺍﺯ شده ﺍﺳﺖ ﻭ در آن دنیا ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻫﻤﯽ آمدی. 
free Message
۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر