هادی صنعتی: پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟...گفت: برو پسرم.رفت و والفجر مقدماتی شهید شد!پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت، من هم برم؟گفت: برو عزیزم.رفت و عملیات خیبر شهید شد!پدر گفت:حاج خانم بچه ها رفتند، ما هم بریم تفنگ بچه ها روی زمین نمونه، رفت و کربلای پنج شهید شد!مادر به خدا گفت:همه دنیام رو قبول کردی، خودم رو هم قبول کنرفت و در حج خونین شهید شد!(شهیدان تلخابی)