@ @ @ Gap Do3tane @ @ @

دوست داشتنیها را باید نوشت

@ @ @ Gap Do3tane @ @ @

دوست داشتنیها را باید نوشت

الهم صل علی محمد و آل محمد

۲۰ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بنابراین لباس و پوششهایی از قبیل مانتو، مقنعه، روسری و بلوز و شلوار و چادر نازک که برجستگی بدن را نمایان نموده و باعث خودنمایی، جلوه‌گری و نمایش چهره و اندام بانوان باشد از دایره تعریف حجاب و پوشش اسلامی خارج می‌باشد و با مسئله عفت و پارسایی زن مسلمان و پیرو حضرت زهرا علیها سلام منافات داشته و از میان انواع چادرها تنها چادر مشکی، رنگ خاموش، صامت، نگاه شکن و نشانه هیبت، ابهت، عفت و حافظ شخصیت و متانت زن می‌باشد.این مهم است که از چادر و داشتن حجاب چه چیزی می خواهیم نگاه پرمحبت و بدون تمنای خدای عزیز و مهربون یا نگاه محبت امیز و پر تمنای ادمای هیز فقط برای ارضای خودشون بهمون نگاه میکنند.
free Message
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۶:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
free Message
۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۴:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
دختری یک تبلت خریده بود.پدرش وقتی تبلت را دید پرسید: وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟دختر: نه!پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداختو فقط گفت: "حجاب" یعنی همین
free Message
۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۴:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
هر از گــــــــــــــاهی،با خواهرت ،شوخی کن،دستش بنداز،بغلش کن،برو پشت در قایم شو و بترسونش.داداشتو ،محکم بزن به سَر شونش،هواشو داشته باش.مامانتو ،قلقلک بده تا از خنده نتونه حرف بزنه،کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده،کیف کنه از داشتنت.باباتو ،بغل کن،چاییشو تو بده دستش،بگو برات از تجربه هاش بگه،بشین پای حرفش،درد دلش !!!دوستت،اگه تنهاست،اگه غم داره تو دلش،اگه میبینی زل زده به مانیتورش و هر از گاهی میخنده،از اون تلخاش،تو هواشو داشته باش،تو تنهاش نذار...باور کن،روزی هــــــــــــــزار بار میمیره،کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...هوایِ همو داشته باشیم،شاید بهـــــــــــتر بشه شاید یه روز دیگه وقت نباشه 'اون شخص نباشه 'دیدنش آرزوت بشه!وقت کمه !زندگی کوتاست.....
free Message
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۶:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﻮ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ !ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ , ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ; ﭘﺲ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺁﺭﻭﻣﺶﮐﻨﯽ ; ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺭ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺶ ﻣﯿﺰﻧﻪ, ﭘﺎﺩﺯﻫﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻥﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﺪ :ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﯾﺎﺭﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺑﻪ ﻋﻘﻠﺶ ﺑﻨﮕﺮ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺗﺶﺯﻥ ﺭﺍﺑﻪ ﻭﻓﺎﯾﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻟﺶﺩﻭﺳﺖ ﺭﺍﺑﻪ ﻣﺤﺒﺘﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻼﻣﺶﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍﺑﻪ ﺻﺒﺮﺵ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶﻣﺎﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﺑﺮﮐﺘﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻴﺶﺩﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﭘﺎﮐﯿﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ !ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺍ " ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩﺍﻣﯿﺪﺍﺻﺎﻟﺖﺍﺩﺏﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺱ "ﺳﻌﺎﺩﺕﺳﻼﻣﺖﺳﺮﺑﻠﻨﺪﯼﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﻫﺴﺘﻢ ﭼﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ تقدیم به دوستای گلم
free Message
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۶:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
درژاپن مردمیلیونری برای دردچشمش درمانی پیدا نمیکردبعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت راهب به او پیشنهادکردبه غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند وی پس ازبازگشت دستورخرید چندین بشکه رنگ سبز را دادوهمه خانه رارنگ سبز زدند همه لباسهایشان راو وسایل خانه وحتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادندو چشمان او خوب شد. تااینکه روزی مردمیلیونر راهب رابرای تشکربه منزلش دعوت کرد زمانیکه راهب به محضر میلیونر میرسدجویای حال وی میشود مردمیلیونر میگوید:خوب شدم ولی این گرانترین مداوایی بود که تابه حال داشته ام...راهب باتعجب گفت اتفاقااین ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام برای مداواتنهاکافی بودعینکی باشیشه سبز تهیه میکردید !!برای درمان دردهایت، نمیتوانی دنیاراتغییردهی.بلکه باتغییرنگرشت میتوانی دنیارابه کام خوددربیاوری تغییردنیاکاراحمقانه ایست ولیتغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است.
free Message
۰۹ آذر ۹۳ ، ۰۴:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
چند وقتی ست که با شنیدن نام "مذاکره" حالت تهوع میگیرم.نزد طبیبی حاذق رفتم گفت ریشه تهوعه ات عصبی ستگفت بعضی وقت ها آدم با شنیدن نامی چون ناخواسته یاد ماجرایی بد می افتد، برایش تداعی منفی میشود و بعد به معده اش میزند...به فکر فرو رفتم یادم آمدچندی پیش در کلاس تاریخ وقتی برای اولین بار معلممان ماجرای حکمیت در جنگ صفین را کامل توضیح داد، آنقدر قرمز شده بودم که نزدیک بود از هوش بروم.آخر معلم تاریخمان میگفت که امیرالمومنین ع جنگ را برده بوددر دقیقه 90 برخی شعار تعامل سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار استعلی ع را به پای میز "مذاکره" کشاندند و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتندهر چه علی ع گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند کسی گوش نکرد که نکردتازه حاضر نشدند مالک را که نماینده علی ع بود به مذاکره بفرستندگفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف استسرآخر پایشان را در یک کفش کردند که الا و بلا باید ابوموسی اشعری برای مذاکره برودعلی ع گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم. آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست علی ع گفت من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که ازین مذاکرات دارید نمیرسید. گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا نداردعلی گفت باشد مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کردمذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شدتا مدتها متن مذاکرات محرمانه بودعلی ع مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است...ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت: شما توهم توطئه دارید، عمروعاص مودب و باهوش است. اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم.روز اعلام نتیجه مذاکرات حکمیت شددر مذاکرات محرمانه با هم non paper البته به طور شفاهی امضا کرده بودند که هر دو علی ع و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند.در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی. ابوموسی خندید و بالای منبر رفت و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم. بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زدعمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی ع را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم!ابوموسی خشکش زده بوداما علی ع از همان ابتدا خوشبین نبود ...اینچنین معاویه جنگ باخته را با مذاکره برد...تازه فهمیده بودم چرا این روزها با شنیدن نام "مذاکره" حالت تهوع میگرفتم...ذکر این روزهایم این است:مالک کجایی که علی ع تنهاست!
free Message
۰۷ آذر ۹۳ ، ۰۶:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
امام خامنه ای در خاطره ای که برای مرحوم علی اکبر پرورش تعریف کرده اند اینگونه برخورد امام با دولت مستکبر امریکا را تشریح می کنند:در اواخر جنگ به ما اطلاع قطعی دادند که ناوگان دریایی آمریکا در حال حرکت به سمت خلیج فارس است. این خبر خیلی مهمی بود، من هم به آقای هاشمی و به چند تای دیگر گفتم و به این نتیجه رسیدیم که باید برویم به امام اطلاع بدهیم. به احمد آقا تلفن کردیم و 5-6 نفری رفتیم خدمت امام. در آن جلسه آقای هاشمی، آقای موسوی اردبیلی، من و چند تا از فرماندهان نظامی حاضر بودیم.امام فرمودند چه شده که دیر وقت آمدید؟ گفتیم ما آمدیم یک خبری را خدمتتان عرض کنیم. گفتیم که آقا ما اطلاعاتی که داریم نشان می دهد ناوگان دریایی آمریکا دارد به سمت خلیج فارس می‌آید. آمدیم ببینیم که نظر شما چی است؟امام فرمودند که این ناوگان چقدر به ما نزدیک است؟ گفتیم مثلا حدود 500 کیلومتر فاصله دارد. بعد امام گفتند که این ناوگان دریایی را رصد کنید همین که نزدیک شد دو تا موشک به آن شلیک کنید. با موشک هایی که دارید بزنیدش. نظامی های جلسه گفتند که بله آقا ما می‌توانیم بزنیم، اما این ناو آمریکا است و مساله خیلی حساس است. اما امام فرمودند دو تا موشک پشت سر هم شلیک کنید.خلاصه هرچی در آن جلسه گفته شد، امام گفتند که دو تا موشک شلیک کنید. خود ماها یک مقدار تعجب کردیم و برایمان باورکردنی نبود. دائم در جلسه من و آقای هاشمی به هم نگاه کردیم. امام دیدند که مثل این که جلسه برای شلیک موشک مجاب نشد. فرمودند که نظر من همان است اما شور کنید، به هر نتیجه‌ای که رسیدید من هم قبول دارم. البته نظر من همان است که گفتم، اما اگر به نظر دیگری رسیدید همان را انجام بدهید.موقعی که داشتیم از محضر امام خارج می‌شدیم، امام گفتند که آقای خامنه ای شما بمانید، من برگشتم. امام فرمودند من هنوزم نظرم همان شلیک دو موشک است.این را بدانید که هر وقت بخواهید با آمریکا و انگلیس مسامحه کنید، فشارشان را بیشتر می کنند. بهترین کار با آمریکا این است که با شجاعت و شهامت با آن برخورد کنید. شما بعد از من یادتان باشد که با آمریکا نباید مسامحه کرد. باید با آن برخورد محکم کرد و نترسید که هیچ غلطی نمی تواند بکند.امام اینها را به من گفتند و ما آمدیم بیرون.
free Message
۰۳ آذر ۹۳ ، ۰۵:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
ﺳﺮ ﮐﻼ‌ﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻪ ﮐﻼ‌ﺱ ﺟﻠﺴﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﯾﮑﯽ ﺷﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻋﮑﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﮔﻔﺖ:«ﺍﺻﻼ‌ ﺍﯾﻦ ﯾﺎﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ؟ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺪﻩ. ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﺤﺮﯾﻤﻤﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﻭ ﺗﻮﺭﻡ، ﻣﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﻥ ﺷﺒﺸﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﺶ ﻫﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﯽ ﻫﺎﯼ (امام)ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯾﻪ.»ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ:«ﺍﺻﻼ‌ ﺗﻮ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﻵ‌ﻥ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻦ. ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﻭﻧﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﺰﺕ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺻﺪﺍﻡ ﻋﯿﻦ ﻧﻮﮐﺮ ﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ. ﺣﺎﻻ‌ ﺍﯾﻦ (امام)ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﮐﺮﺩ، ﺯﺍﺭﺕ ﺻﺪﺍﻡ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﺸﺘﻪ ﻭ ﺯﺧﻤﯽ؛ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺟﺰ ﺿﺮﺭ ﻫﯿﭽﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ.»ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺟﺎﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ. ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ‌ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﯼ ﺑﺤﺚ ﺷﺪ. ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻣﻤﺎﻥ ﺑﺎﻭﺭﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ. ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻭ ﺷﯿﮏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺻﻼ‌ ﺑﻬﺶ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺑﺎﺷﺪ. ﮔﻔﺖ:«ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻼ‌ﺱ ﮐﻤﻪ، ﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺧﺪﻣﺘﺘﻮﻥ ﻋﺮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ، ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﯾﺎ ﺣﺎﻻ‌ ﻫﺮﭼﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ(ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ ﺭﻫﺒﺮﯼ) ﺭﻭ ﺗﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ، ﺍﻫﻞ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﯿﻞ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺘﺶ ﺩﺷﻤﻦ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻪ، ﺁﻗﺎ ﺍﺻﻼ‌ ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﯾﻀﯿﻢ ﮐﻪ ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﮐﻨﯿﻢ؟ ﺍﺻﻼ‌ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﯾﮕﻪ، ﻣﮕﻪ ﻫﺮ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺍﺑﺮﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻮﺩﻥ، ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﺭﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﺮﻩ؟(ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺤﺾ ﺑﺮ ﮐﻼ‌ﺱ ﺣﮑﻤﻔﺮﻣﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.) ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺍﮔﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﻨﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ. ﻣﮕﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻧﺒﻮﺩ؟ ﻣﮕﻪ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ؟ ﭼﺮﺍ ﺟﺮﺋﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﭼﭗ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ؟ ﻫﻤﺶ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎﺳﺖ(ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ ﺭﻫﺒﺮﯼ) ﺍﻵ‌ﻥ 20 ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺭﻫﺒﺮﻣﺎ، ﺗﻮ ﺍﯾﻦ 20 ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﺳﺎﻝ ﮐﻞ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺷﺪﻩ، ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺍﺯ ﻋﺮﺍﻕ، ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ. ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻧﺬﺍﺷﺘﻪ ﯾﻪ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺟﺮﺋﺖ ﮐﻨﻪ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺸﻪ. ﺍﻵ‌ﻥ ﻫﺮﭼﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ، ﻣﺮﻫﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﻗﺎﺳﺖ. ﺯﻣﻮﻥ ﺷﺎﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺎﻟﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩﻩ. ﺭﻭﺳﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻧﯽ، ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﻣﻪ ﻣﺤﻞ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻥ. ﺁﺧﺮﺵ ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩﺵ بلند ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﯾﺪﺍﺭﺷﻮﻥ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﺷﻮﻥ ﺟﻠﻮ ﭘﺎﯼ ﺷﺎﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﯿﺸﻪ. ﺍﻵ‌ﻥ ﭼﯽ؟ ﮐﻞ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺸﻪ ﮔﻔﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ. ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﻬﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﻮﻡ ﮐﺸﻮﺭﺍﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺍﺧﻠﺸﻦ، ﺭﯾﯿﺴﺶ ﺍﯾﺮﺍﻧﻪ. ﺍﯾﻨﺎ ﭼﯿﺰ ﮐﻤﯿﻪ؟ﺣﺎﻻ‌ ﺷﻤﺎ ﮔﯿﺮ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻢ، ﯾﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﯿﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﻥ ﺳﻔﺖ ﺑﺨﻮﺭﯼ، ﮔﺮﺑﻪ ﺍﮔﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﻧﻮﻥ ﺳﻔﺖ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺑﻬﻢ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﯼ. ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻪ. ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﮐﻪ ﺍﻻ‌ﻥ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﮑﺮ ﺭﻫﺒﺮﻣﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﻧﻮﻥ ﺳﻔﺖ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ، ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﯾﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﻋﻘﻠﺘﻮﻥ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺭﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺘﻮﻥ.»ﺑﻌﻀﯽ ﺳﺮﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﺍﯾﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻗﻨﺪ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺁﺏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﭗ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ...
free Message
۰۲ آذر ۹۳ ، ۰۴:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
جواب واقعا عالی  سوال یک دختر بچه 9 ساله شیعه از تمام کارشناسان شبکه های وهابی:ما در کلاس که 24 نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...و به بچه ها میگه: بچه ها،شما گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردمشما میگید پیامبر ص از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد،آیا پیامبرصلی الله علیه و آله،به اندازه معلم ما،بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد؟!  جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه:برو فردا با ولیت بیا کارش دارم ,دانش اموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیر گفت دخترچرا ولیتو نیووردی,مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش اموز گفت این ولیه منه دیگه .مدیر عصبانی شدو گفت : منظور من سر پرستته، پدرته، رفتی دوستتو آوردی؟ دانش اموز گفت : نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سر پرست، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست. بنازم به این بچه شیعه
free Message
۰۱ آذر ۹۳ ، ۰۴:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر